سرویس سینمایی هنرآنلاین: در فیلم "موقت" به کارگردانی امیر عزیزی در ظاهر بحران رخداده این است که اسلحهای توسط امیر از پادگان سربازیاش دزدیده و به خانه آورده شده و گلولهای به اشتباه توسط خواهر کوچکتر که اختلالات ذهنی دارد، از آن شلیک گشته است و حالا زنهای خانواده میکوشند تا در غیاب پسر جوان که معلوم نیست کجا خودش را سر به نیست کرده، مشکل را برطرف کنند و همه چیز را به روال سابق برگردانند تا جلوی وقوع فاجعهای بزرگ را که در راه است، بگیرند و آینده امیر و خانواده را نجات دهند.
اما در طول این پروسه تلاش برای بازگرداندن ثبات و آرامش و تعادل اولیه است که شخصیتها میفهمند فاجعه رخداده، ماجرای اسلحه نیست که بتوانند با پیدا کردن فشنگ مشابهی، جای خالی فشنگ شلیکشده را پر کنند و آن را به پادگان بازگردانند و بعد طوری وانمود کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. فاجعه اصلی شکاف و فاصله پرنشدنی میان امیر و نامزدش است که همچون مغاکی هولناک نه فقط زوج جوان را در خود بلعیده است، بلکه همه خانواده را در ظلمت بیانتهایش فرو خواهد کشید.
گلولهای که شلیک شده، آنقدر صدایش زیاد است که به گوش همه برسد و شخصیتهای در خود فرو رفته را متوجه خود کند و تکتک آنها را به تکاپو وادارد تا جلوی تخریب و ویرانی ناشی از آن را بگیرند اما نابودی اصلی را وقایع بیصدا و خاموشی به بار میآورند که در زیر متن زندگی به آرامی رخ میدهد و کسی باخبر نمیشود تا بعدها در لحظهای که کسی انتظارش را ندارد، همچون بمب خنثی نشدهای که در طول زمان فراموش شده، بهطور ناگهانی منفجر شود و همه چیز را خراب میکند.
درواقع خطر بزرگتری که خانواده را تهدید میکند، همه آن احساسات زخمخورده و آسیبدیده میان شخصیتهاست که چنان ذرهذره روح را به تباهی میکشد که کسی را نگران نمیکند. روابط ازهمگسسته و فروپاشیده شخصیتها به همان خانه در حال تخریب و رو به ویرانی میماند که کاملاً باید خراب شود و از نو دوباره پا بگیرد، وگرنه به زودی در بیتفاوتی و غفلت شخصیتها خانه بر سرشان آوار میشود.
پس داستان در میان آنچه روایت میشود و آنچه به روایت درنمیآید، شکل میگیرد. یعنی در حالی که به نظر میرسد فیلم داستان خود را پیرامون یک اتفاق مهم و بزرگ دراماتیک تعریف میکند، اما آنچه در کل فیلم دیدهایم، همه داستان نیست، فقط لایه ظاهری آن است. قصه اصلی همان چیز ناگفته و مکتومی است که در روابط پنهانی شخصیتها و به دور از چشم ما رخ داده است و حالا داستان حساس و ملتهبی که پیرامون شلیک اسلحه شکل میگیرد، زمینه را برای بروز و فوران تنشهای فروخورده و بیاننشده فراهم میکند و مخمصههای اخلاقی، چالشهای انسانی و تنگناهای عاطفی که در سطح زیرین زندگی شخصیتها تهنشین شده، با ضربهای که ماجرای اسلحه به سطح راکد و ساکن میزند، بالا میآید و دیده میشود. بنابراین هرچند در ظاهر شخصیتها بحران پیشآمده را برطرف میکنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود اما حالا چیزهای تلخ و وحشتناکی را در نسبت با یکدیگر میدانند که دیگر هرگز رابطهشان به شکل سابق برنمیگردد و نمیتوانند حس اعتماد و علاقه و آرامش ازدسترفته در میانشان را بازیابند.
دوربین نیز بجای اینکه با سراسیمگی و جنبوجوش و دلشورههای شخصیتها همراه شود و ما را با تصاویری پرتنش و متحرک و ناآرام روبرو سازد، در جایگاه ناظری بیطرف شخصیتها را مینگرد تا از دل این بیقراری و التهاب و تکاپوی ظاهری زمینه را برای مکث و تأمل بر خلوت شخصیتها فراهم کند تا آن آشوب و ناامنی پنهانی را در زمینهای تهی و ساکن عیان کند. انگار در این نگاهی از دور در نماهای باز و لانگ شات است که تازه خانه از منظری کلی به چشم میآید که چقدر شخصیتها در گوشه و کنار آن تنها هستند و در گفتگوهای دونفرهشان چه فاصله بزرگی حس میشود. درواقع دوربین میکوشد تا چشم ما را از تنشها و تعلیقهای ظاهری به سمت احساسات ناگفته و روابط نامرئی در لایههای درونی داستان متوجه کند و به نقطهنظر ما جهت مناسب بدهد.
فیلم "موقت" از این جهت اثری ارزشمند به نظر میرسد که با تمرکز بر یک اتفاق بد که زندگی آرام خانوادهای را برهم میزند، راهی به وضعیت متزلزل و ناپایدار و بیثبات آنها باز میکند و ابعاد عمیقتر و وسیعتری از بحران را از دل زندگیشان بیرون میکشد و هاله تقلبی و دروغینی که بر زندگی کشیده شده، کنار میزند و سویههای تاریک و هراسناک و دلهرهآوری که در روابط اخلاقی افراد پنهانشده، آشکار میکند و نشان میدهد که در ارتباط با یکدیگر چقدر زیر پایمان سست و توخالی و شکننده است و آرامش و ثبات و اطمینانی که به آن دلخوش کردهایم، موقتی و زودگذر و پوچ به نظر میرسد.
نزهت بادی